Monday, October 20, 2025

دریا

 وقتهایی که بچه بد نفس میکشه، رنگ نصف زبونش عوض میشه. صبح روی سینه ام خوابیده بود و با خس خسی ترین حال ممکن نفس میکشید و زل زده بودم به زبونش. صبر کردم تا کلینیک باز کنه و بزنمش زیر بغلم و ببرمش تا باز اکسیژن بگیره. این وقتها بهتر نفس میکشه اما اون تنش تو وجودش تلنبار میشه و چند ساعتی بی قراری میکنه. غول اصلی فرداست که وقت دکتر قلب داریم. گذاشتمش رو میز کنار دستم که بخوابه و من به کار برسم و ثانیه ای قرار نداره. دائم وول میزنه و مشخصه اون یکساعتی که ترسیده بوده، هنوز از وجودش خارج نشده.

دکتر میگه به من اعتماد کن. چت جی پی تی الکی میترسونتت. من اما فقط به نفسهای بچه اعتماد دارم. همونطور که اون، به نوازش انگشت من اعتماد میکنه و سعی میکنه بخوابه.

No comments:

Post a Comment

دریا

 وقتهایی که بچه بد نفس میکشه، رنگ نصف زبونش عوض میشه. صبح روی سینه ام خوابیده بود و با خس خسی ترین حال ممکن نفس میکشید و زل زده بودم به زبون...