Thursday, January 2, 2025

امانم

داغی خورشید که می افته و پرده  رو میکشم، انگار بین من و جهان نه یک تور نازک که دیوار کشیده میشه. گربه ها این ساعت معمولا خوابند. چه کار کنم، چه بخونم و چه ظرف بشورم، اوج آرامش خونه این دقیقه هاست. اون لحظه که فکر میکنی هیچ چیزی نیاز به تغییر نداره.
نسل جدید اگر بود میگفت: تراپی؟ نه ممنونم پرده های خونه رو میکشم.

No comments:

Post a Comment

از خیال

نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفته‌اش بخوابه. عمیق‌ترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...