Friday, April 24, 2020
.
دلم برای خواندن متن های عاشقانه تنگ شده. برای دل باختن ها در وبلاگستان. برای از شرم نوشتن، از لذت نوشتن، قلب شکستن ها، انگار همه پیر شدیم. تمام متن هایی که مخاطب خاص داشتند، رسیدند به زندگی هایی که مرد یا زنی همراه آدم ها شده. گاهی کسی از ساختن می نویسد. دلم برای آن نوشتن های از سر لذت آخ عجیب تنگ شده.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
از خیال
نود و سومین شب بعد از نبودن بچه، دختر یاد گرفته جای خواهر رفتهاش بخوابه. عمیقترین شکل سوگواری که در زندگیم شاهد بودم و خوندم رو توی این سه...
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
-
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
No comments:
Post a Comment