Tuesday, May 12, 2020

نفس گیر

دنیام، خودم تا دو متر آن ور تر از تنم شده. استرس آدم را محدود میکند. نمیدانستم. عصر که جهان چرخید، فکر که کردم یک قدمی سکته همین جاست و متوقف شو فهمیدم. از دست این پنجاه روز باقی مانده فقط کاش قسر در بروم.

No comments:

Post a Comment

افتخار

کم خوابیدم دوباره. یکی از برج های روبروی خونه، حوالی پنج صبح از طبقات بالاش روشنی شروع شد که پایین بیاد. روی خونه به سمت جنوب غربیه. نه ماه ...