Sunday, October 15, 2023
ازاین گوشه
یه صلح غریبی اومده و خودش رو کشیده توی تمام جزئیات زندگیم. دیگه به گذشته فکر نمیکنم. سه سال پیش این روزها خیلی دورتر از سه سال آینده است و این جدیده. صبح های خیلی زود گاهی بیدار میشم. لباس میپوشم و میرم بالکن یا حیاط. استانبول سکوت نداره. اینجا چیزی به اسم خلوت نیست. حداقل در خونه و محله ی من نیست. میرم و میشینم و به صدای دائمی استانبول گوش میدم.
Subscribe to:
Posts (Atom)
ایمان
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
-
کاش یک شیوهی درست تشکر یاد بگیرم. باید تشکر کنم و کلمات کافی نیستند.
-
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
-
از این همه گریه کردن خسته ام.