Friday, August 10, 2018

کبک

عین می‌خندید که زن‌ها دو دسته‌اند: خانم و باجی و تو دختر، ذاتت خانم نیست. همینه که نمی‌تونی از طمطراق قدم‌هات کم کنی. نمی‌تونی حواست رو فقط معطوف به طنازانه حرف زدن کنی یا لباس ست کنی و ناخن بکاری و ناز، بخندی. همینه که دیرت می‌شه سریع موتور می‌گیری. یه لباس رو مهمونی و عزا و کافه می‌پوشی. برات مهم نیست لباس‌هات رنگ‌شناسیشون! به هم بخوره. دردسر زندگی برات توی این بخش‌ها نیست و باجی‌وار زندگی می‌کنی. حواست به بالا رفتن سن و چروک پوست و خطوطش نیست. وزن و سن عدد ممنوعه نیست برات. جون به جونت کنم باجی هستی.
بعد قهقهه می‌خندید.
ذات آدم‌ها عوض نشدنیه. اینبار به کوروش می‌گفتم. که چه دلم برای آدم‌هایی که ذات دارن، منش دارن، غنج می‌زنه. همین یکی، همین یک بخش از این سه دهه زندگی نصیب خودم هم شده باشه که دیگه عالی‌.

No comments:

Post a Comment

.

«مگر چقدر احتمال دارد اوضاع از این بدتر شود؟»