روزهای غیر کاری مطمئنم که دوامم به بادی بنده. روزهای کاری بلند پرواز و مطمئنم. جالبه. انگار تعطیلات معنیش اجازه دادن به بخش ترسیده و خسته ی وجودمه. برای زندگی کردن. برای نوشته شدن.
Monday, July 9, 2018
دو
روزهای کار کردن و روزهای کار نکردن دو تا آدم متفاوت میشم. فکرم روزهای کاری مرتب تره. عقایدم هم. بیشتر سر جای خودم در جهانم.حیفم میاد از ریخت و پاش اطرافم. به دقیقه پایبند میشم. میدونم کجای جهانم. میدونم کجا میخوام که برم. مطمئن. مومن. مقید. روزهای کار نکردن اما، ته مغزم یک گردباد می چرخه و همه چیز رو می بره. همه چیز رو به هم میریزه. آشفته ام. ناتوانم در تصمیم گیری و هیچ چیز قاطعانه نیست.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
.
«مگر چقدر احتمال دارد اوضاع از این بدتر شود؟»
-
نگاه میکنی و میبینی همه چیز رو پاک کردی. محو کردی. هیچ ردپایی نمونده. هیچ یادی هم. حالا چی اسماعیل؟
-
از این همه گریه کردن خسته ام.
-
کاش یک شیوهی درست تشکر یاد بگیرم. باید تشکر کنم و کلمات کافی نیستند.
No comments:
Post a Comment