در بهشت اکنون
Saturday, April 7, 2018
اوروبروس
دیشب جای مهمونی رفتن موندم توی تاریکی. امروز حالم پاشیده شده روی شهر. بارون میاد و گمونم حالا میتونم با اطمینان بگم باز زنده میمونم.
جهان گرده نازنینم.
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
.
«مگر چقدر احتمال دارد اوضاع از این بدتر شود؟»
.
نگاه میکنی و میبینی همه چیز رو پاک کردی. محو کردی. هیچ ردپایی نمونده. هیچ یادی هم. حالا چی اسماعیل؟
./.
از این همه گریه کردن خسته ام.
حرفهای قبل از خواب
کاش یک شیوهی درست تشکر یاد بگیرم. باید تشکر کنم و کلمات کافی نیستند.
No comments:
Post a Comment