امروز رفیق میگفت شما اواخر با هم رسما زندگی میکردید. من توقع نداشتم همه چیز بینتون به انتها برسه. هنوز متعجبم.
من هم. اون هم وقتی بعد از این همه تغییر، هنوز ردپاش اطرافم این همه پررنگ هست.
دستهای خالیم رو نشون ندادم البته. وسایل جمع شده رو نشونش دادم که بیا. چیزهایی که اینجا داشتی. برای بردن.
No comments:
Post a Comment