Sunday, December 22, 2019

still me

حواس پرتی‌ها، ناتمام گذاشتن جمله‌ها و عدم تمرکزم بیشتر شده. ناتوانی از گفتن یک عدد بدون تمرکز (قاطی کردن ترتیب دهگان و صدگان و غیره) و ناتوان بودن از انجام جمع و تفریق ساده ی ذهنی در حد مابقی کرایه اسنپ ( مخصوصا وقتی تا دو سه سال پیش جذر اعداد تا پنج رقمی را به سادگی ذهنی حساب می‌کردم) و هزار چیز دیگر، خودش را به حوزه ی ترتیب کلمات هم کشانده. امروز گفتم که خب، ماه‌ها، که دی، آبان، آذر و از این همه ناهوشیاری ترسیدم. از خودم، از جایی که هستم وحشت کردم.
در حال فرو رفتن درون تاریکی هستم. از تاریکی میترسم و هوشیاری هنگام بیداری‌ام، در پایین‌ترین حد خودش قرار گرفته. میترسم. از فضای خفه، گرم و بسته میترسم. جایی که قبلاً توان بوده، حالا ترس نشسته. 
نبود جریان هوای کافی و خفگی درون دستگاه ام آر آی امروز وحشت زده‌ام کرد. یک من را از زیر پوستم بیرون کشید که دچار حمله ی وحشت شده بود. جیغ میزد و از اتاق بیرون میرفت. یک من، دراز کشیده بود و بی حرکت بود و منتظر و نفس های عمیق میکشید تا زمانش عبور کند.
هر روز قدرت اولی بیشتر می‌شود. هر روز خوابها قوی تر میشوند. میترسم. بیش از هر وقت جهان میترسم.

No comments:

Post a Comment

نفرین ماه

بدن در یک احساس درد شدید فرو رفته. امروز بسته دوم مسکن هم تموم شد. پی‌ام‌اس به مناطق عجیبی از بدن می‌زنه. این دفعه استخوان‌هام درد می‌کرد. ا...