در حال فرو رفتن درون تاریکی هستم. از تاریکی میترسم و هوشیاری هنگام بیداریام، در پایینترین حد خودش قرار گرفته. میترسم. از فضای خفه، گرم و بسته میترسم. جایی که قبلاً توان بوده، حالا ترس نشسته.
نبود جریان هوای کافی و خفگی درون دستگاه ام آر آی امروز وحشت زدهام کرد. یک من را از زیر پوستم بیرون کشید که دچار حمله ی وحشت شده بود. جیغ میزد و از اتاق بیرون میرفت. یک من، دراز کشیده بود و بی حرکت بود و منتظر و نفس های عمیق میکشید تا زمانش عبور کند.
هر روز قدرت اولی بیشتر میشود. هر روز خوابها قوی تر میشوند. میترسم. بیش از هر وقت جهان میترسم.
No comments:
Post a Comment