Saturday, April 9, 2022

به جان

بعد، امروز، روز که تنگ شد و وقت غروب رسید، یک مرغ دریایی شروع کرد به بال زدن. آفتاب الوان شده بود و بالهاش رنگ عوض کردند. در هر بخش پرواز یک رنگ. از هر سایه ی ساختمان که رد شد یک جور. 

فکر کردم به چیزهایی که دیگر هرگز نخواهم گفت. نگاهش کردم تا گذشت.

No comments:

Post a Comment

بویوک آدا

گفت هواپیماها قبل از رفتن به فرودگاه روی جزیره دور می‌زنند. نگاه کن. سه تا هواپیما در سی دقیقه بهم نشون داد و توضیح داد فاصله بین لندینگ حدو...