هنوز به اینکه بدن داره کم کم توی موقعیتهای خیلی عزیز و خیلی مهم زندگیم تنهام میذاره عادت نکردم. انگار در حال خداحافظی با یه دوست خیلی عزیز باشم، هر قدمی که کم میاره، حزن ملایمی جانم رو پر میکنه و سوال قدیمی و همیشگی این وقتها تکرار میشه: گریزی هست؟
No comments:
Post a Comment