Monday, September 28, 2020

32

پیچ رو رد کردم و یک دفعه ارتفاع کم شد. افتادم بین دوتا مسیر کوه و باریک شد راه. ظلمات. نه قدرت نور شهر و نه نورهای کمکی ایستگاه بالا و پایین می‌رسید به تاریکی
 سرم رو بلند کردم و چرخیدم رو به عقب و آسمون رو نگاه کردم که پر ستاره شده بود. انگار یک عالمه شمع روشن کرده باشی. خندیدم. محکم فوت کردم رو به آسمون.

No comments:

Post a Comment

بویوک آدا

گفت هواپیماها قبل از رفتن به فرودگاه روی جزیره دور می‌زنند. نگاه کن. سه تا هواپیما در سی دقیقه بهم نشون داد و توضیح داد فاصله بین لندینگ حدو...