Monday, January 28, 2019

سرگردان

خواب دیده بودم سوار گاو وحشی شهر بازی شدم. همون که بی محابا جلو و عقب میره و تو باید سعی کنی خودت رو روش نگه داری و هر چه طولانی تر، بهتر. خواب دیدم گاو روی زمین نبود. سر یک ستون گذاشته شده بود. جهان قهوه ای تیره و زرشکی سیر بود و سقف، اونقدر بلند بود که دیده نمیشد اما آسمونی در کار نبود. شبیه اینکه در یک غار باشی. من در یک غار بوده ام پیش از این. چراغ ها رو که خاموش کردیم تا فضا رو درک کنیم، یواش بوسیده شدم. در عمقی که هیچ کدوم از امواج وارد نمیشدن، امنیت در برم گرفته. و برای همین غار برام به امینت زهدانه. محل توی خوابم اما سقف بلند داشت. تقریبا خالی بود و فقط دور ستون ردیف هایی برای نشستن تماشاچی ها تعبیه شده بود. ما دو نفر بودیم. یادم نمیاد نفر دوم کی بود. اون حس تهوع آور حضور در اون فضا، اون حس سپردن خودم به تن گاو و تلاشم برای کنترل اوضاع رو یادمه. تلاش بیهوده ام. بعد بیدار شدم. با تنی که درد میکرد و جانی که وحشت زده بود. چند سال پیش. سالهایی دور.
اگر تاریکی رو سه بخش کنی، حالا دو بخشش گذشته و فقط یک تقسیم تا خورشید مونده که یاد اون خواب و اون نگرانی بعدش افتادم و شباهت غریبش به این روزهام. حالم همونه. نگرانی ام همونه. نمیدونم باید چه کنم. نمیدونم باید به چی مشت بزنم و به چی چنگ. حس امنیتم به تمامی مختل شده و جهانم؟ خب راستش جهان من روی شاخ یک گاوه. گاهی که روی لاک یک لاکپشته و همه چیز، همه چیز به همین آشفتگی و زوال داره پیش میره.
حس میکنم در حال از دست دادن چیزهای خیلی بزرگتری از سلامتی ام هستم. حس میکنم تعقلم رو به داو گذاشتم و باختم. هزار باره باختم. شبیه زن ناتوان و ضعیفی که قراره خودش رو بر پشت یک گاومیش وحشی نگهداره. گاومیشی که بر روی یک سرستونه و هیچ کس نیست نگاهش کنه. هیچ کس نیست و تنهایی و خلوت، از کران تا کران درون و بیرونش رو، یکجور گرفته.
خواب پروانه بودن دیده بود و از خواب که پریده بود، تا به روز آخر با نگرانی و دلشوره گفته بود من آدمی ام که پروانه به خواب دیدم یا آدمی در خواب پروانه ام و حالا همین، منم. آدمی گم شده. به تمامی رها شده و آویزان. در میانه ی هستی بدون اینکه چیزی بتونه به حیات کوکم بزنه. حالا نمیدونم اینها رو خواب دیده بودم که رخ داده یا حالا در خواب اون جهانم.
و آخ که در هر دو جهان سرگردانم.

No comments:

Post a Comment

.

«مگر چقدر احتمال دارد اوضاع از این بدتر شود؟»