در بهشت اکنون
Friday, July 25, 2025
7
همهی کارها انجام شده. نشستم دارم به خونه نگاه میکنم. به زندگی که این همه سال سعی کردم بسازم و ساختم. به نظرم میارزید. سخت بود، عجیب بود، اما میارزید.
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
سنگ
وسط تلخترین لحظات، گفتم خب کافیه. من دیگه این مسیر رو ادامه نمیدم.
.
توانایی تحمل این حجم درد رو ندارم.
.
با چاقو افتادم به جونش. تکه پارهاش کردم و بعد سطل زباله. میون اون ضربهزدنها، یک لحظه ترسیدم از دونستن اینکه آنقدر خشم و انزجارم زیاده که ...
ایمان
امید خلیده زیر پوستم. یک هفته؟ ده روز؟ همین حوالی. از خانه بیرون زدم و دیدم بهار شده. کل امسال در اضطراب و پشت میز گذشت. بدون اغراق. از تیرم...
No comments:
Post a Comment