Thursday, September 2, 2021

آجری

 هر روز انگار با ریسمان های متخلف سر و کله میزنم. ریسمان های اضطراب. ریسمان های وجودی. ریسمان های گذشته. ریسمان های ارتباطات مختلف. گاهی میانه ی روز میبینم انگار میان تار عنکبوت گیر کرده ام. در طرحی نامنتظم از اتفاقات. نفس گرفته از پیشامدها. تمام تلاش این روزهام در همین خلاصه میشود که از بین این همه بند، خودم انتخاب کنم که کدام. از بین این همه اتفاق، خودم تصمیم بگیرم.

در کلام، انتخاب خیلی ساده تر است تا در عمل. در عمل، هر روز میان یک آشفتگی عظیمم. در تلاش هر روزه برای به یاد آوردن. در تلاش هر روزه برای فراموش نکردن. در تلاش هر روزه برای گم نشدن.

هدفم برای سال بعد، نخوردن قرص هاست. هر قرصی. اینکه هنوز گاهی مجبورم کنترل تن را با دانه های رنگی به دست بگیرم، آزارم میدهد. بدجور.

No comments:

Post a Comment

بویوک آدا

گفت هواپیماها قبل از رفتن به فرودگاه روی جزیره دور می‌زنند. نگاه کن. سه تا هواپیما در سی دقیقه بهم نشون داد و توضیح داد فاصله بین لندینگ حدو...