امشب سومین شبه. سومین شب که پذیرفتم من زورم به یک سری چیزها نمیرسه. دیگه نمیرسه.
Friday, October 25, 2019
امشب، سومین شبی میشه که قرص ها کمکم میکنند که بخوابم. شب اول کابوس هنوز بود. نصفه شب بیدارم کرد و بعد قرص به زور مجبورم کرد بخوابم. انگار بدن بین دو قدرت بسیار سهمگین گیر افتاده باشه و هر کدوم از سمتی فشار بیارند که قدرت نمایی کنند: بگذار بیدارت کنم، بگذار بخوابونمت. اگه قرار باشه این راه کمکی باشه به اینکه از کابوس رهایی پیدا کنم، همین مسیر رو میرم. اگر این راه قرار باشه مسیری باشه که هر روز بتونم از خونه بیرون بزنم همین کار رو میکنم. اگر کلید له نشدن زیر بار غم این باشه، پس این راه حل رو می پذیرم.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
.
«مگر چقدر احتمال دارد اوضاع از این بدتر شود؟»
-
نگاه میکنی و میبینی همه چیز رو پاک کردی. محو کردی. هیچ ردپایی نمونده. هیچ یادی هم. حالا چی اسماعیل؟
-
از این همه گریه کردن خسته ام.
-
کاش یک شیوهی درست تشکر یاد بگیرم. باید تشکر کنم و کلمات کافی نیستند.
No comments:
Post a Comment