Friday, August 1, 2025

2

غروب‌های استانبول فقط مرز بین روز و شب نیستند. کوتاه و گذرا. طولانی و کشدار و غریب یه یک ساعتند. 
زیبایی غریبیه.

4

آدم بین تردید اینکه تموم نمیشه و میل تموم شدنش تاب میخوره اسماعیل.

5

اول میرم سمت دخترم.

۹

دختر رو سپردم بهش. گفتم حواست بهش باشه. بچه تنها میمونه و فقط ته دلم مطمئنم همیشه مادر بدی بودم و این هم بخشی از بد بودنمه.
همینقدر بلد بودم اما.

14

صبحها خوش اخلاق‌ترم. بچه اومد کنارم و اجازه داد حسابی نازش کنم. توی لیست کارهای امروز نوشتم که یادم باشه پاسپورت و مدارکش رو بذارم دم دست.

2

غروب‌های استانبول فقط مرز بین روز و شب نیستند. کوتاه و گذرا. طولانی و کشدار و غریب یه یک ساعتند.  زیبایی غریبیه.